نیلوفرآبی آرزوها
تنهایی
وقتــی با گفت و گو مشکلـمون حل نشد . به من مجــــــــــــــوز چاپ نمی دهند.. عمریست نشسته ام هـر روز ، خـطـ خـطے هـآیـمـ ، بے معـنے تـر از دیـروز مے شـونـد .. ! یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات آخه خدا جون! قربون بزرگیت، وفای سگ به چه کارمون میاد؟! یه فکری به حال آدمات میکردی! غريبي من از زندگي در غربت نيست ؛ از تنهايي نيست ؛ از بي کسي هم نيست ... غريبي من از اين است که از نزديک ترين هايم دورم و به دورترين هايم نزديک ... یادت هست...؟ روزی پرسیدی این جاده کجا می رود...؟ ومن سکوت کردم... دیدی... جاده جایی نرفت... آن که رفت، تو بودی
وقتیــ بحثمون به بن بسـت رسید
فقطــ...
بغلم کن / ..
◘
می گویند داستـــــــــــــــانی که نوشتی قابل باور نیست
◘
اما من.....
◘
فقط خاطـــــــراتم را نوشــــــتم
پای لرز خربزه هایی
که هیچوقت یادم نمی آید
کی؟!
خوردمشان…
جز خودمــ ، هـر کے بـخـوآنـد ، خـنـدہ اش مے گیـرد .. !
امآ ...
مـטּ هر کلمـہ رآ بآ بـغض رآهےِ کآغـذ مے کنمـ .. !
میشــه یه جمله که میكوبن تو صورتــــت.......
"بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم ".......!
غربت ديرينه ام را با تو قسمت مي کنم
تا ابد با درد و رنج خويش خلوت مي کنم
رفتي و با رفتنت کاخ دلم ويرانه شد
من در اين ويرانه ها احساس غربت مي کنم
اینـــــ کـــــــــه نامشــــــــ زندگیستـــــــ
منــــــــ را کشتــــــــ!
مانده امــــــــ ...
آنکــــــــــه نامشـــــــ مرگـــــــــ استـــــــ
با منـــــــــ چـــــــــه مــــــــی کنــــــد؟
Power By:
LoxBlog.Com |